کد مطلب:134084 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

فرزند عمر به پیکار دعوت می شود
هنگامی كه حسین بن علی (ع) وارد مكه شد عبداللَّه بن زبیر در آنجا رحل اقامت افكند و مردم مكه را به گرد خود جمع كرده بود اما با آمدن آن بزرگوار اهل مكه به آن حضرت روی آوردند و از محضر پر فیض آن فرزند معصوم پیغمبر بهره مند می گشتند، ابن عباس و عبداللَّه بن عمر روزی به نزد آن حضرت آمدند. فرزند عمر ابتدای به سخن كرد و به آن بزرگوار چنین گفت:

«مردم مكه با خاندان پیغمبر سابقه ی دشمنی و عداوت دارند و اكنون هم با یزید بیعت كرده اند، من می ترسم آنها با شما مكر كنند و شما را دچار مصیبت و بلا سازند، صواب اینست كه شما هم با یزید بیعت كنید


و در برابر حكومت وی شكیبائی اختیار كنید تا هنگامی كه خداوند فرجی عنایت فرماید».

حسین (ع) در پاسخ فرمود ای عبداللَّه تو گمان می كنی كه من آنكس باشم كه با یزید بیعت كنم و در برابر او تسلیم گردم [1] .در اینجا زاده ی زهرا سلام اللَّه علیها تصمیم قطعی خویش را باز آشكارا بیان كرد و صریحاً فرمود من با یزید بیعت نمی كنم و در برابر وی تسلیم نخواهم شد، حسین (ع) در اینجا نه تنها از سرپیچی خود در برابر حكومت یزید سخن می گوید بلكه هدف و مقصد آن بزرگوار تا آنجا مشخص و حساب شده است كه صریحاً به فرزند عمر می گوید: «مرا نصرت كن و در راه رسیدن به این هدف مرا یاری نما» این كدام هدف است كه حسین (ع) برای رسیدن به آن از عبداللَّه بن عمر یاری می خواهد و نصرت می طلبد؟!

آیا این هدف جز مبارزه با حكومت یزید و قیام در برابر آن دستگاه فاسد و آن خاندان كثیف است؟! آری مقصد حسین مشخص است و هر عملی هم كه آن بزرگوار انجام می دهد برای رسیدن به همان مقصد است، حركت از مدینه، آمدن به مكه، برخوردها، خطبه ها، مكالمات و گفتارها همه و همه به منظور دست یافتن به همان هدف و رسیدن به آن مقصد است با این حساب جای شگفت نیست كه حسین بن علی علیهماالسلام فرزند عمر (كه او را به بیعت با یزید دعوت كرده بود! به یاری خود می خواند و


از وی نصرت می طلبد.


[1] ناسخ التواريخ حالات سيدالشهداء (ع) ج 2 صفحه ي 22 چاپ تهران سال 1336 شمسي.